آقای عراقچی! آخرش هم معلوم نشد!
به عنوان مقدمه باید بگویم که بنده حقیر ورود به مباحث مربوط به مذاکرات هسته ای از زاویه شخصیت شناسی تیم مذاکره کننده را حداقل در زمان حاضر منطقی نمی دانم. به این معنا که اعتقاد داشته باشیم فلان توفیق تیم مذاکره کننده به خاطر شخصیت -مثلا- منطقی اقای ظریف است و فلان مشکل به واسطه روحیات -فرضا- احساسی آقای عراقچی. این طرز ورود از اساس مورد اشکال است.
اما در فضای رسانه ای داخل کشور، موضوع متفاوت است. چون اساسا ابزار رسانه با فاکتورهایی نظیر شخصیت و روحیات و ... پیوند جدی دارد.
از این منظر؛ یکی از دوستان روزنامه نگار در توصیف شخصیت آقای عراقچی گفته بود: «ایشان به خلاف آقای ظریف، این استعداد را دارد که در کمال خونسردی متناقض سخن بگوید!» و به نظر بنده سر اینکه معمولا آقای عراقچی برای تفسیر توافق وین در رسانه ها حاضر می شود نیز همین است.
حقیر با همین بضاعت محدود به روشنی می بینم که تناقضات موجود در توافق وین با ادعاهای مطرح شده از سوی رییس جمهور و تیم مذاکره کننده و همچنین تناقضات این توافق با خطوط قرمز تعیین شده توسط رهبری نظام کاملا واضح و آشکار است. و لذا در تفسیر آن نیاز به فردی با استعداد آقای عراقچی کاملا احساس می شود!
اخیرا روزنامه اعتماد با آقای عراقچی مصاحبه ای انجام داده که دو بخش از آن بسیار جالب و شنیدنی است.
بخش دوم را اول می گویم!
مصاحبه گر روزنامه اعتماد در سوالی دقیق از ایشان می پرسد:
«در بند ٦٣ برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) آمده است که «ایران بر اساس برنامه خود، در پایان سال هشتم تولید سالیانه ٢٠٠ عدد ماشین سانتریفیوژ IR-٨ و IR-٦ از هر نوع را بدون روتور تا سال دهم شروع خواهد کرد. بعد از سال دهم ایران ماشینهای سانتریفیوژ کامل را به همین مقدار در سال تولید خواهد کرد.» سوالی که وجود دارد این است که نیاز ایران در بلندمدت ١٩٠ هزار سو است، اگر بنا بر استفاده از رآکتور IR-٨ با توانی مابین ١٦ تا ٢٥ سو را هم در نظر بگیریم با توجه به قید عدد ٢٠٠ عدد سانتریفیوژ در این بند، پس از ٤٠ سال میتوانیم به توان ١٩٠ هزار سو غنیسازی دست یابیم. بنابراین فرجام نیاز ما به ١٩٠هزار سو چه خواهد شد؟»
اما پاسخ اقای عراقچی را بخوانید:
«برجام میگوید ایران هشت سال محدودیت دارد اما پس از هشت سال متعهد به برنامه اعلام شده خود است. در خصوص سوال شما، ابتدای بند ٦٣ جملهای آمده که بسیار کلیدی است: «ایران بر اساس برنامه خود» از بعد سال هشتم سالی ٢٠٠ عدد ماشین بدون روتور و از سال دهم به بعد سالی ٢٠٠ عدد ماشین با روتور تولید خواهد کرد. این محدودیت بر اساس برنامه خود ما تا زمانی خواهد بود که کار تحقیق و توسعه این ماشینها تمام شود که برنامه ١٥ سالهای خود را به آژانس ارایه دهیم، میزان تولید ماشینهای IR-٦ و IR-٨ تا سال هشتم و دهم همین برنامه قید شده در برجام است اما در حقیقت تا زمانی است که کار تحقیق و توسعه ماشینهای IR-٦ و IR-٨ تمام شود. اما پس از اتمام تحقیق و توسعه ما بر اساس برنامه خودمان شروع به تولید به میزان مورد نیاز خواهیم کرد. نکته دیگر این است که در برجام آمده که تا ١٠ سال ایران تنها میتواند تحقیق و توسعه ماشینهای IR-٤ , IR-٦, IR-٨ را انجام دهد و این به آن معنا است که پس از ١٠ سال ما کار روی ماشینهای جدیدتر را هم میتوانیم بدون محدودیت آغاز کنیم.»
به عبارتی:
الف) ما تا سال هشتم سانترفیوژ IR-8 تولید نمی کنیم
ب) از سال هشتم سالی 200 عدد بدون روتور می توانیم بسازیم
ج) از سال دهم سالی 200 عدد با روتور می توانیم بسازیم
د) بعد از سال دهم ما به برنامه خودمان که به آژانس ارائه خواهیم کرد پایبندیم (یعنی هر تعداد که بخواهیم سانترفیوژ IR-8 می سازیم)
ه) محدودیت های ما تنها تا پایان دوره تحقیق و توسعه است
با جمع گزاره های فوق و برای اینکه به تناقض بر نخوریم به این نتیجه می رسیم که بعد از 10 سال دیگر برجام ملاک عمل نیست! اگر اینطور است پس اشاره برجام به عدم تولید سانترفیوژ IR-8 تا 8 سال و تولید سالی 200 عدد بعد از آن به چه معناست؟ تا 8 سال که تولید نمی کنیم و بعدش هم سالی 200 عدد و همین جا ناگهان آقای عراقچی می فرمایند برجام بی برجام! ما هرکاری خودمان بخواهیم می کنیم! ... پس آیا باید قبول کرد که این توافق به موضوعی اشاره می کند و محدودیتی می گذارد و بعد یک مرتبه خود آن را نقض می کند؟
یا اینکه برجام می گوید بعد از 10 سال هر زمانی شما تحقیق و توسعه را تمام کردید هر تعداد خواستید بسازید؟
اگر اینطور است پس قید 200 عدد با روتور برای چه منظوری مطرح می شود؟
انصافا خونسردی آقای عراقچی در جمع این تناقضات شگفت انگیز جای تحسین دارد! چون هر چه که جملات مبهم ایشان را جمع بزنید به یک نتیجه بدون خدشه نمی رسید!
اما ...
بخش اول مربوط به اعترافی از سوی آقای عراقچی در مورد تیم مذاکره کننده قبلی است که از استانداردهای تبلیغاتی اصلاح طلبان خارج است. از ایشان به خاطر این اعتراف مهم کمال تشکر را دارم:
«پس از تعلیق اولیه سالهای حدود ٨٢ و ٨٣ مجموعه نظام به این نتیجه رسید که از طریق مذاکره با دست خالی نمیتواند به اهداف خود برسد و کشور هستهای نخواهد شد. در آن شرایط برآورد کلی این بود که اگر به دنبال هستهای شدن برای مقاصد صلحآمیز هستیم ابتدا باید واقعیتها را در میدان تثبیت و با دست پر مذاکره کنیم. این واقعیت نه فقط در مذاکرات هستهای که در تمام مسائل مصداق دارد. شما هیچگاه نمیتوانید با دست خالی مذاکره کنید. مهارتها و هنر مذاکراتی تنها میتواند تا حدودی میزان موفقیت را افزایش یا کاهش دهد اما اگر این مذاکرات بدون پشتوانه و با دست خالی صورت بگیرد قطعا به فرجامی نخواهد رسید. مجموعه نظام به این جمعبندی رسید که ابتدا باید در صحنه هستهای واقعیتهایی را تثبیت کند و جای پای خود را محکم کرده تا بتواند با دست پر بر سر میز مذاکره بنشیند. البته این درست است که دولتها با اتخاذ تاکتیکهای متفاوت میتوانند یا این روند را سرعت بخشیده یا آن را گرفتار تاخیر کنند. ممکن است عدهای اعتقاد داشته باشند که میتوانستیم این مسیر را زودتر یا با هزینه کمتر طی کنیم. ولی در یک نگاه کلی این مباحث چندان تعیینکننده نیست. باید بدانیم که طی این مسیر بدون تثبیت واقعیتهای میدانی و بدون پرداخت هزینه امکانپذیر نبود.»
یاحق