انتشار این مطلب به معنای تایید تمامی بخش های آن نیست.
مجتبی دانشطلب در گوگل پلاس نوشت:
دقیقا همانهایی که میگفتند قطعنامهها کاغذ پاره نیست همانها ادعا میکردند تحریمها فقط ۲۰ درصد روی اقتصاد تأثیر داشته. خب ۲۰ درصد یعنی همان کاغذ پاره! وقتی دولت عوض شد یکباره تأثیر تحریمها از شدت راستگویی به ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرد! همان تیر و طایفه تمام هم و غمشان را گذاشتند روی اینکه با آمریکا مذاکره کنیم (امتیاز بدهیم) تا تحریمها را بردارد، چون با این تحریمها اصلا نمیشود کار کرد. احمدینژاد سال ۸۵ میگوید قطعنامهها کاغذ پاره است. از سال ۸۵ تا ۸۷ پنج قطعنامه علیه ایران تصویب میشود که واقعا کاغذ پاره است، یعنی تأثیری مهمی روی اقتصاد ایران ندارد. درست بعد از ۸۸ کلینتون دوره میافتد تا قطعنامهای علیه ایران بگیرد که به قول خودش «بیدندان» (کاغذ پاره) نباشد. حتی به روسها و چینیها امتیاز میدهند تا موافقت کنند که شدیدترین تحریمهای تاریخ را علیه ایران به تصویب برسانند. احمدینژاد که شصتش خبر دار شده بود برزیل و ترکیه را به بازی میگیرد تا اورانیوم ۲۰ درصد را از کشور خارج و بهانه را از دست آمریکاییها خارج کند. بعضی از همینهایی که امروز از «بیانیه لوزان» دفاع میکنند آن موقع گفتند این کار ذلیلانه است. غافلگیری روسها و زیر میز زدن آمریکاییها نشان داد چقدر ذلیلانه بوده! در خرداد ۸۹ آمریکا موفق میشود قطعنامه تحریمهای وحشیانه را به تصویب شورای امنیت برساند. اگر بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ احمدینژاد توصیفی راجع به تحریم از جنس کاغذپاره داشته حرف بیمعنی زده است. حالا ظریف در مجلس گفته اگر تحریمهای شورای امنیت فروبریزد تمام تحریمهای آمریکا «کاغذ پاره» ای بیش نخواهد بود. این حرف را نمیشود قبول کرد، معلوم نیست آمریکاییها بازی جدیدی سرمان درنیاورند. راهی را پیدا کردهاند که بهشان حسابی مزه داده و به این راحتی از خیرش نمیگذرند. حرفهای احمدینژاد مصرف خارجی داشت، سادهتر از آن بود که دیپلماسیاش را هم برای غلبه داخلی طراحی کند. جنس حرفهایش از جنس «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و «اسرائیل باید محو شود» و «شیطان بزرگ» بود. کسانی که در دعواهای داخلی از انقلاب و قانون اساسی و امام هزینه میکنند اگر مشکلی با دشمنی با آمریکا دارند بیخود زحمت ریاکاری نکشند، به خصوص اگر زلفشان به دیوار بالاروها گره خورده.
اقتصاد ضعیف
احمدینژاد شش سال کشور را اداره کرد و دچار «بحران اقتصادی» نشد. تورم بود اما تورم بیماری ساختاری اقتصاد ایران است، اوجش را هم هاشمی رقم زد. خاتمی خیال میکرد با بازی با آمار و تبلیغات اقتصاد درست میشود. مردم ناراضی با یک رأی اقتصادی به احمدینژاد جواب بزک دوزکشان را دادند. درست از سال ۹۰ که تحریمها خودش را نشان داد کمر اقتصاد احمدینژاد شکست، و قند در دل مخالفانش آب شد. اقتصاد ایران هیچ وقت قدرتمند نبوده، نمیتواند روی پای خودش بایستد. تنها مزیت اقتصاد ایران نفت است و نفت عامل وابستگی به ارز. چیزی که اقتصاد ایران را از یک حمله وحشیانه مثل قطعنامه ۱۹۲۹ حفظ میکرد مخالفت روسیه و چین بود. آنهایی که شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین میدادند نمیدانستند که ارزش رابطه مثبت با چین و روسیه چقدر است، سینه چاکان آمریکا همیشه سفیه سیاسی بودهاند. احمدینژاد میخواست تحریمها را با دوز و کلک دور بزند. تا حدودی موفق بود اما تبعاتش دامنگیر خودش شد، و حالا تبدیل به چماق تهمت و دروغ بالای سرش شده. دور زدن تحریمها نمیتوانست مداوم باشد و راه حل واقعی برگشتن به وضعیت قبل از ۸۸ است. روحانی از همان اوایل به دنبال بستن یک قرارداد بزرگ با روسیه بود تا سوپاپ اطمینانی برای شکست مذاکرات پیدا کند، چیزی در حدود ۲۰ میلیارد دلار. سیاست را کینه و عقده لاشه لاتهایی که در فضای مجازی فحش و فضیحت به احمدینژاد و خامنهای مینویسند و عمق دلشان با انقلاب اسلامی نیست و تعفن ریاکاریشان همیشه بلند بوده تعیین نمیکند. تحریم و انزوای ما اگر به خاطر توان هستهای است این را شاه میخواست، هاشمی برای زنده کردنش تصمیم گرفت، خاتمی ادامهاش داد، بعد متوقفش کرد، و احمدینژاد ترمزش را کند تا صنعتی بشود، و عجیب اینکه شد!
افتخار بیافتخار
در تاریخ معاصر ایران هیچ اتفاق علمی و صنعتی به این اهمیت رخ نداده، اما نمیشود از «مردم ایران» انتظار داشت زیر فشار اقتصادی به «افتخار» فکر کنند. خیلیهایشان جا زدهاند، یا شک کردهاند، آنها که چیز کمتری برای از دست دادن دارند و بود و نبود تحریم برایشان خیلی فرقی نمیکند هنوز حاضرند بایستند، اینها «کاسب تحریم» هستند، «کاسب جنگ» هم بودند، وقتی قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد زار زار گریه میکردند. ما مردم بیشترمان مثل اقتصادمان هستیم، ما آلمانی و ژاپنی نیستیم، قدرت ابتکار و توان کار و تولیدمان کم است، شبیه عربها هستیم، فقط کمی از آنها بالاتریم. اقتصاد ما اقتصاد دلالی است، اخلاق بازار در مردم ما شایع است. با این وضع از دست دادن هستهای برای رونق گرفتن دوباره واردات و دلالی و کاسبی بیمنطق نیست. لب حرف ما هم این است که هر کاری میکنند بکنند، فقط اسم عقب نشینی را «افتخار» نگذارند.